به بهانهاي نشستم تا كتاب «روش پيمايش در علوم اجتماعي» دواس را سر صبر بخوانم. همان بخش اول و در بحث انواع طرحهاي تحقيق، رسيدم به اين جملات:
«ابتداييترين طرح تحقيق كه در تحليل فرآيندهاي علي كاربرد چنداني ندارد، مطالعه موردي يكضرب است. اين طرح متضمن گردآوري اطلاعات از يك گروه در يك مقطع زماني است. مثلا در مطالعه ميزان گرايش به مذهب با استفاده از اين طرح، از گروهي از دانشجويان سال آخر درباره گرايش مذهبيشان پرس و جو ميكنيم. شايد مشاهده كنيم كه عليالظاهر افراد زيادي مذهبي نيستند يا حتي بدان تمايل ندارند. شايد اين طرح براي توصيف مناسب باشد اما كاربردي در درك فرآيندهاي علي ندارد.
استفاده از اين طرح در تحليل علي، مستلزم اتكا بر حدسيات موجه، پيشپندارها و مفروضات درباره دادههايي است كه بايد در خانههاي ديگر (مانند گروه كنترل، يا گذشته گروه آزمايش) جاي بگيرند. اين امر مستلزم آن است كه خانههاي ديگر را براساس تخيلمان پر كنيم تا مشاهده نظاممند. از اين رو مثلا با مشاهده كمبودن ميزان تعلقات مذهبي دانشجويان سال آخر ميتوان فرض كرد كه دانشجويان سال اول مذهبيترند و بنابراين نتيجه گرفت كه تغييري رخ داده است. علاوه بر اين ميتوان فرض كرد كه افراد دانشگاه نرفته مذهبيترند و در نتيجه يك گروه كنترل خيالي مجسم كرد. پيداست كه تحليلي از اين دست رضايت بخش نيست، زيرا بر خلق دادهها متكي است نه بر گردآوري دادهها.» (دواس، ص 50)
در يك لحظه كشف و شهود، درك كردم دليل بيحاصلي انبوه تحقيقات اجتماعي كه در اين چند سال در دانشگاههاي كشور انجام شده، دقيقا همين نكته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر