۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

فئودالیسم ایرانی

يکي از بحث‌هاي داغ کتابهاي تحليل تاريخ ايران در چهل پنجاه سال قبل، اين بود که آيا در ايران شيوه توليد آسيايي يا فئوداليسم به شکلي که مارکس تحليل کرده، وجود داشته است يا نه؟ فوران نيز در کتاب مقاومت شکننده نشان مي دهد که عمده ترين شيوه توليد در پانصد سال اخير در ايران همواره شيوه توليد «دهقاني سهم بري» بوده است و سرف و اشرافيت موروثي به شيوه حقوقي، وجود نداشته است.
دکتر کاتوزيان يکي از بحث‌هاي اصلي خود در آثارش را به همين نکته اختصاص داده که شيوه هاي توليد و روابط طبقاتي ملازم آن به شکلي که در اروپا تجربه شد، در ايران مصداقي نداشته است. کاتوزيان تاکيد مي کند دليل عدم شکل گيري فئوداليته به اين واقعيت باز مي گردد که ايران اقليمي خشک و بي آب بوده و اضافه محصول روستاهاي کوچک و پراکنده به حدي نبوده که بتواند پاسخگوي يک اشرافيت محلي باشد.
زماني که کتابهاي کاتوزيان را مطالعه مي کردم به ذهنم رسيد پس ناحيه شمال ايران چه؟ مطمئنا پرباري زمين بايد امکان به وجود آمدن خان‌هاي قدرتمند محلي را مي داده که به فئودال‌هاي اروپايي شبيه مي‌شدند. اما اطلاعات تاريخي من محدود بود و اين فکر را دنبال نکردم تا اين که به تازگي به مطلبي برخوردم در مورد سلسله بادوسپانان در مازندران:
نسب اين سلسله به يکي از نوادگان جاماسب به نام گيل بن گيلانشاه معروف به گاباره مي رسد که پيش از وفات يزدگرد آخرين پادشاه ساساني در 27 ه ق موسس خانداني شد که بر گيلان و طبرستان مسلط شد و در برابر حمله اعراب مقاومت کرد. لشکرکشي‌هاي مهاجمان به منطقه مازندران به واسطه راههاي صعب العبور، کوه‌هاي بلند و جنگل‌ها و نهرهاي فراوان و مقاومت سربازان در قلعه‌هاي پراکنده با شکست مواجه مي شدند از اين رو از سال چهلم هجري تا سال 970 ه. ق 37 نسل از خاندان بادوسپان بر منطقه نور و کجور حکمفرمايي کردند. شرح مجملي از تاريخ فرمانروايي هر کدام از اين حکمرانان در کتب تاريخ طبرستان ثبت و ضبط شده. در اين سال صفويه مازندران را متصرف شدند و پس از آن نيز با آن که خاندان بادوسپانان از منتفذين و ملاکين عمده ناحيه باقي ماندند ولي به تدریج از نظر قدرت سياسي تابع حکومت مرکزي ايران شدند. (نک تاريخ خانواده اسفندياري، نوشته اسدالله نوري اسفندياري، تهران، 1329ش)
آشنايي با تاريخ طبرستان گواهي است بر درستي تحليل کاتوزيان، زيرا نشان مي دهد که در منطقه حاصل خيز مازندران، خان هاي محلي قدرتمندي به وجود آمدند که ملاکان عمده بودند و با اتکا به ارتش کوچکي از مزدوران در قلعه هاي خود، از نظر سياسي خودمختار بودند و با همسايگانشان در حال اتحاد يا کشمکش؛ درست شبيه آنچه در اروپاي قرون وسطي وجود داشت البته اختلاف مهمي هم هست: اين نظم اجتماعي با نظام حقوقي کاست مانند، پشتيباني نمي شد، مساله ايي که به توجه به دليل کوچک بودن منطقه و کم بودن جمعيتش و تفاوت شيوه زندگي با همسايگانش قابل انتظار است.