۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

ادای احترام

نشسته‌ام و دارم براي سومين بار در اين چند سال، «مقاومت شکننده» جان فوران را مي‌خوانم و مرتب به خودم مي‌گويم آخر مگر ممکن است کسي بتواند در مورد انقلاب، يا تحولات شيوه توليد، يا قشربندي اجتماعي در تاريخ پانصد سال اخير ايران چيزي بنويسد و به اين کتاب ارجاع ندهد؟
اصلا از همین اسم وبلاگ، تحسین من نسبت به این نویسنده و ادای احترام به کتابش آشکار است.

شریعتی و جامعه شناسی

پايان خردادماه، سي‌امين سالگرد وفات دكتر شريعتي بود و مراسم مختلفي براي بزرگداشت ايشان برگزار شد، يكي ازنكاتي كه در مورد آن بحث شد، نسبت دكتر شريعتي و جامعه‌شناسي بود، دكتر سوسن شريعتي بر اين نكته تاكيد كردند كه انديشه‌هاي جامعه‌شناختي پدرشان مهجور مانده است و كساني چون دكتر آزاد ارمكي و دكتر جمشيدي‌ها، تلاش كردند، انديشه‌هاي جامعه‌شناختي شريعتي را مورد بحث و بررسي قرار دهند، اما كساني چون دكتر غفاريان عقيده دارند كه شريعتي، جامعه‌شناس نبود.
من نيز مانند بسياري در ساله‌هاي اول جواني شيفته آثار شريعتي بودم و بخشي از انديشه‌هاي خود را مانند ديگران وامدار اين انديشمندم اما در نهايت به شهادت آثارشان، نمي‌توانم شريعتي را يك جامعه‌شناس بدانم. شريعتي جامعه‌شناسي خوانده بود و در بيان انديشه‌هايش از آموخته‌هايش نيز كمك مي‌گرفت ولي هرگز از اين پيشتر نرفت و نتوانست يك رويكرد علمي به موضوعات مورد بحثش داشته باشد. به عنوان مثال كتاب شيعه علوي و شيعه صفوي دكتر شريعتي را مقايسه كنيد با كتاب ساختار و انديشه ديني در عصر صفوي نوشته دكتر منصور صفت‌گل. اولي مشتي مستندات تاريخي را با جهت‌گيري و بيان احساسي براي تاييد انديشه‌هاي خود ( كه ربطي به رويكرد جامعه‌شناسي حتي از نوع تاريخي‌اش ندارد) به كار مي‌گيرد و دومي، كوهي از نوشته‌هاي تاريخي از وقف‌نامه تا سفرنامه را بررسي مي‌كند تا تصوير دقيقي از رابطه حكومت صفوي با ساختار ديني آن عصر به دست آورد.
امكان جامعه‌شناسي اسلامي نيز كه برخي از آثار دكتر شريعتي استنتاج كرده‌اند از آن كلي‌گويي‌هاست كه هر چند وقت يك‌بار باعث سرگرمي اساتيد جامعه‌شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران است، بدون اين‌كه از حد بحث در مورد امكان يا امتناع آن فراتر روند. در اين مورد بعدا بيشتر خواهم نوشت.