۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

برده داری و مردسالاری 1

برده داری زشت‌ترین و غیرانسانی‌ترین شکل تبعیض میان انسانهاست. اوج برده داری را می توان در قرن هفدهم و هیجدهم در ایالات جنوبی آمریکا دید. در این سال‌ها میلیون‌ها برده در کشتزارها، معادن و خانه‌های اربابی به خدمت مشغول بودند. آنها از سنین کودکی کار کردن را اغاز می کردند تا برای مشاغل اینده مهارت کسب کنند. خواندن و نوشتن غیرضروری و تلاش برای آموختن ان جرم محسوب می‌شد. ازدواج آنها منوط به اجازه ارباب بود و خانواده در خانه‌های کوچک با وسایل اندک زندگی می‌کردند. اعضای خانواده به میل ارباب جدا و مانند حیوانات خرید و فروش می‌شدند. هر نوع برخورد فیزیکی، اتلاف اموال یا سرپیچی از دستورات ارباب که خشم او را برانگیزد، مجازات شلاق داشت. آنها تنها مجاز بودند که گاه به گاه زیر لب غرغر کنند زیرا شان اربابان بالاتر از آن بود که سخنان یک برده را مهم و شنیده تلقی کنند. شاید عجیب به نظر برسدکه بردگان هر روز شورش نمی‌کردند و برده داران کار خود را ستمگری نمی‌دانستند؛ در حالی که نظام برده‌داری مانند هر نظام اجتماعی دیگری عمل می‌کرد: مجموعه‌ای از پیش فرض‌ها، ارزش‌ها و هنجارها موید و مشروعیت‌بخش تبعیض بودند. نظام ارزشی که می‌گفت بردگان بنا بر طبیعت و خلقت‌شان انسان کامل نیستند، کم عقل‌ترند و امکان زندگی مستقل ندارند و باید تحت مراقبت اربابان مهربان مسیحی زندگی، ازدواج و کار کنند. آنها به آموزش احتیاج ندارند و خواندن و نوشتن برایشان بی‌حاصل است فقط باعث رسوخ افکار خطرناک می‌شود. بردگان همواره از سفیدپوستان پست‌ترند، اعضای جامعه مجموعه این ارزش‌ها و هنجارها را در روند جامعه‌پذیری‌اش می‌آموختند و با این حال بنا بر شخصیت خود و محیط خانوادگی، دوستان و ... در اجرایشان انعطاف داشتند. حدی از متفاوت عمل کردن از سوی اجتماع بزرگتر (خانواده، همسایگان و ...) تحمل می‌شد اما هر نوع تخلف جدی با ملامت، سرزنش و در نهایت قانون و استفاده از خشونت فیزیکی برخورد می‌شد. سفیدپوستان با این توجیه که این وضعیت به نفع برده‌هاست و راه دیگری وجود ندارد و همیشه همینطور بوده و نمی شود خلاف جمع رفتار کرد، وجدان خود را آسوده می‌کردند. اربابانی هم بودند که با بردگان مهربان بودند، در کل اربابانی که به دلایل شخصی حاضر نمی‌شدند سنت‌های برده‌داری را رعایت کنند (با بردگان بالاتر از جایگاه‌شان رفتار می‌کنند، به آنها آموزش می‌دادند یا آزادشان می‌کردند) با تحقیر، ملامت و بایکوت همسایگان روبرو می‌شوند. در این میان کشتن و شکنجه بردگان تنها به عنوان حیف و میل اموال قابل سرزنش بود اما در نهایت مربوط به مسایل شخصی ارباب بوده و کسی حق دخالت در آن را نداشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر