شهر اراك نمونه خوبي براي ديدن تغييرات شهري است. همه چيزهايي را كه در كتابهاي درسي درباره پيامدهاي صنعتي شدن شهرها آمده، ميشود اينجا ديد: تغيير سيماي شهري، افزايش جمعيت به دليل مهاجرپذيري، متروكه شدن روستاهاي نزديك و آلودگي محيط زيست.
بيست سال پيش، اراك شهر خوش آب و هوايي بود با باغهاي ميوه و دشتهاي سبز كه حيواناتي چون گراز، آهو و روباه در آن ميچريدند و تالاب آن، ييلاق پرندگان مهاجر (فلامينگو و كاكايي) بود. اما حالا باغهاي ميوه ناپديد شدهاند و جاي آنها، آپارتمانهاي چند طبقه نشستهاند. هر گوشه شهر ميشود خيابانهاي جديد و اتوبانهاي در دست احداث را ديد. روستاهاي نزديك از بيآبي خالي شدهاند و علمكهاي گاز كنار خانههاي خشتي متروك فقط با كلمه مضحك قابل توصيفند. كارخانه پتروشيمي مثل ديوي خود را روي دشت پهن كرده و غباري كه از دودكشهايش بيرون ميريزد، به آدم حس نفس تنگي ميدهد. تالاب ميقان در حال خشك شدن است و جز دسته كوچكي از كاكاييها، پرنده ديگري مزاحم كارخانه املاح صنعتي در همسايگي تالاب نشده.
شهر دارد به آزمايشگاهي تبديل ميشود كه ميتوان نظريههاي جامعه شناسي شهري را در آن سنجيد. من نميدانم اساتید و دانشجويان جامعه شناسي دانشگاه آزاد اسلامي اراك چه ميكنند اما ميدانم كه ميشود الگوي سكونت مهاجران را پيدا كرد، يا نقش صاحب منصبان را در انتخاب الگوي توسعه خيابانها دنبال كرد يا خيلي راحت در مورد روستاهاي در حال متروك شدن يك تحقيق توصيفي درآورد. حيف است اين فرصت از دست برود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر